(ماهنامه شماره68 مربوط به آبان 1400 نامه هویت )
با نام و یاد خداوند بزرگ و مهربان سخن را آغاز میکنیم. در ابتدا، میلاد با سعادت پیامبر بزرگ اسلام (ص) و امام جعفر صادق (ع)، هفته وحدت و همچنین ولادت امام حسن عسگری (ع) را به همه مسلمانان جهان تبریک و تهنیت عرض میکنیم. سالروز سیزدهم آبانماه، روز دانشآموز و روز ملی مبارزه با استکبار جهانی و یاد و خاطره شهدای انقلاب اسلامی را نیز گرامی میداریم.
نخستین مطلب ماهنامه آبانماه به موضوع «شیوههای تقویت همگرایی و وحدت شیعه و سنی» اختصاص یافته است. در تاریخ ایران، مذهب همواره بهعنوان عاملی اساسی و محوری، بر نظام اجتماعی و سیاسی ایران تأثیرگذار بوده و بازخورد آن نزد سیاستگذاران و دولتمردان بهصورت جدی موردنظر قرار گرفته است. به همین دلیل، حفظ و تداوم انسجام اجتماعی و وحدت ملی همواره بهعنوان یک هدف استراتژیک، مورد توجه حکومتها بوده است؛ زیرا این یکپارچگی در طول تاریخ و ادوار مختلف تحتتأثیر عوامل داخلی و خارجی با چالشهایی مواجه شده است. بهطوریکه از مهمترین دغدغههای مسئولان امنیتی و سیاسی کشور، پس از انقلاب اسلامی تا به امروز، حفظ انسجام و یکپارچگی دینی، مذهبی ایران در قالب گفتمانهای موجود، شامل سه گفتمان «تقریب مذاهب»، «وحدت اسلامی» و «انسجام اجتماعی» بوده است. در این نوشتار، ابتدا به موضوع همگرایی و تقریب مذاهب اسلامی بهعنوان یک ضرورت انکارناپذیر در جهان اسلام پرداخته و در انتها راهکارهایی که میتواند موجب همگرایی مذهبی گردد با رویکرد تقویت و گسترش وحدت و تقریب مذاهب میان شیعه و سنی ارائه میشود.
مطلب بعدی به موضوع «رضایت اجتماعی، علل و عوامل و تأثیر آن بر هویت ملی؛ با تأکید بر ایران» پرداخته است. رضایتمندی سیاسی و اجتماعی یکی از مهمترین عوامل ضامن تأمین ثبات سیاسی است و بهمثابه مناسبترین پشتوانه دولتها در حلّ و فصل معضلات و چالشهای سیاسی ـ اجتماعی و امنیتی مورد استفاده قرار میگیرد. هر دولتی که بتواند جلوههای بیشتری از رضایتمندی در جامعه را تولید کند، قادر خواهد بود توفیق بیشتری در همدلی، همراهی و همکاری مردمی در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بهویژه در دفاع از کشور و حکومت در مقابل تهدیدهای داخلی و خارجی به دست آورد و نیز از اعتبار، شخصیت و موقعیت رفیعتری در جامعه بینالمللی برخوردار شود. اینک سؤال این است که وضعیت رضایتمندی در ایران چگونه است؟ علل و عوامل مؤثر بر نارضایتی کدماند؟ چگونه میتوان به ارتقای رضایتمندی عمومی و بهتبع آن، هویت ملی کمک کرد؟ پژوهش حاضر با هدف تبیین رضایتمندی سیاسی ـ اجتماعی و عوامل مؤثر بر آن، با بررسی نظریههای مختلف در حوزه رضایتمندی، به بیان نظری و تبیین مسئله تحقیق پرداخته است.
در مطلب «المپیک و امر هویت» نیز آمده است که المپیک در کنار دستاوردهای مختلف و بزرگ آن همواره آوردگاهی برای کسب اعتبار و افتخار برای کشورهای مختلف بوده است. صحنه باشکوهی که کشورها در آن به دنبال نمایش شکوه و عظمت ملت، توانمندی بالای دولت و پیشرفت و توسعه خود هستند. ورزش با غرور ملی، افتخار، شکوه و اعتبار بینالمللی در ارتباط بوده و موفقیت در صحنههای بزرگ ورزشی برای کشورها میتواند ابزاری برای کسب و ارتقای اعتبار ملی و بینالمللی قلمداد شود. دولتها بهخوبی میتوانند از ورزش در سیاست هویتسازی مدنظر خود استفاده کنند. وقتیکه مردم برای پیروزی و برد تیمهای ورزشی ملی یا قهرمانان ملیشان یک شعار میدهند و در کنار هم قرار میگیرند، بهنوعی وفاداریشان را به نمادهای ملی تقویت میکنند؛ پرچم کشورشان را به دست میگیرند، به خاطر سرود ملی و برافراشته شدن پرچمشان میایستند و نام کشورشان را باافتخار همآوایی میکنند. حتی لباس قهرمانان ملی بهعنوان نمادهای ملی مورداحترام قرار میگیرد و این یعنی تحکیم وفاداری ملی.
نوشتار «بازگشت امر دینی در لباس فرقهها و جنبشهای نوپدید دینی (22)» نیز میکوشد ضمن ارائه تاریخچه مختصری از لحظات تولد و تکوین شیطانگرایی مدرن در جهان معاصر، مهمترین انشعابات این گرایش معنوی در جهان را مرور کرده و سر آخر در مواجههای انتقادی با مواردی از اصول و آموزههای این گرایش، برجستهترین ظهورات آن در میان ایرانیان را تشریح کند. امری که به ما کمک خواهد کرد تا با تدارک صورتبندی اولیهای از آنچه تحت عنوان شیطانگرایی در ایران و جهان جریان دارد، قادر باشیم آسیبشناسی درخوری از کمّ و کیف حضور این گرایش در میان طبقات مختلف ایرانیان ارائه نموده و چه در سطح مردمی و چه در سطح سیاستگذاران، راهبردها و پیشنهادهایی برای حفظ و حراست از سلامت معنوی جامعه ایرانی ارائه کنیم.
همچنین، در مطلب «امید اجتماعی، کارکردها و نقش رسانهها در نهادینهسازی آن» ابعاد مختلف ارتباط بین امید و رسانه مورد بررسی قرار گرفته و تلاش شده تا ضمن درک و فهم متغيرهاي اجتماعي اثرگذار بر اميد و نشاط اجتماعي، ازجمله وسایل ارتباطجمعی، ظرفيتها و امكانات رسانهای و رسانه ملي، چگونگی تقویت و افزايش اميدواري در جامعه بررسی شود و در پایان نیز پیشنهادهایی اجرایی و کاربردی به کارگزاران و مدیران رسانه برای امیدآفرینی در جامعه ارائه شده است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهد بین کمّ و کیف محتوا و میزان استفاده از رسانهها و وسایل ارتباطجمعی با امید و نشاط اجتماعی رابطه معناداری وجود دارد. رسانه ملی از طریق برنامهریزی دقیق، خلاقیت و نوآوری، تحقق عدالت رسانهای، بازمهندسی محتوا و جدول پخش، بهکارگیری متخصصان و مدیران شایسته و توانمند، بومیسازی رسانه مدرن، تغییر در نگرش، تولید پیام محتواهای امیدبخش و نشاطآور میتواند تأثیر مثبت بر فضای عمومی جامعه داشته باشد.
مطلب بعدی به موضوع «دیوار مرزی ایران و ترکیه، ملاحظات تاریخی و استراتژیها» پرداخته است. ایران و ترکیه دارای مرزهای طولانی با یکدیگر هستند. موضوع دیوارکشی مرز در داخل ترکیه با ایران از سال 1396 مطرح شده و در سال 1399 و 1400 بخشهایی از آن به اتمام رسیده است. هیئتهای نظامی و دیپلماتیک دو طرف بارها در این خصوص نشستهای مشترک مرزی برگزار کرده و بر روند جاری نظارت کردهاند. در این جستار بهطور اجمالی مسائل مرزی ایران و ترکیه در طول تاریخ، سنتهای استراتژیک و کنشهای ژئوپلیتیکی ناشی از مرز بررسی شده است. مبنای چهارچوب مفهومی بررسی در این جستار، براساس فرهنگ یا سنت استراتژیک قرار دارد. این مفهوم مربوط به دستورالعملهای یک دولت است که در طول تاریخ شکل گرفته و برای تحلیل کُدها یا پیشبینی کنشهای ژئوپلیتیکی دولتها به کار میرود.
در مطلب «وضعیت و تحرکات داعش در افغانستان دوره طالبان» نیز آمده است که ظهور دوباره طالبان بهعنوان یک دولت یا آنچه خود ترجیح میدهد، امارت، فضای داخلی و منطقهای را بهطورکلی تغییر داده و منجربه تحول در موازنه قدرت در سطوح گروههای فروملی و نیز دولت ملتهای منطقه شده است. یکی از این تحولات، به وضعیت گروههای تکفیری چون داعش بازمیگردد. داعش که از سال 2014 در افغانستان تحت عنوان داعش خراسان، بهعنوان یکی از شاخههای اصلی داعش مرکزی حضور دارد، برای سالها در مناطقی چون ننگرهار، کندوز، بدخشان، سرپل و جوزجان حضور نسبی داشتند؛ اما بیشترین اقدامات داعش در افغانستان، به فراهم کردن لجستیک برای ارتباط میان داعش در شبهقاره و نیز داعش آسیای مرکزی اختصاص داشت. پسازآن، حضور داعش در افغانستان از دو طریق یعنی روابط پیچیده با طالبان که شامل عضوگیری از اعضای طالبان، نفوذ در آن گروه و حتی ضربه زدن به منافع طالبان میشد و نیز اذیت و آزار و ترور شیعیان ادامه داشت. اکنون و پس از قدرت گرفتن دوباره طالبان، این سؤال مطرح میشود که وضعیت آینده گروههای تکفیری نظیر داعش در افغانستان چه خواهد شد؟ مطلب حاضر به این پرسش، پاسخ میدهد.
مطلب بعدی به موضوع «مدیریت جنگ شناختی در رژیم صهیونیستی» اختصاص یافته است. رژیم صهیونیستی به سبب ماهیت نامشروع و غیرقابلقبول خود در میان افکار عمومی جهانی و نیز چند پارگی فرهنگی درونی که از ابتدا در جامعه تازهتأسیس خود با آن مواجه بود تهاجمات ادراکی و شناختی را بیش از سایرین موردنیاز رژیم نوپای خود دانست و پیش و بیش از سایرین درصدد تدوین سیاستی جامع برای استفاده از تهاجمات ادراکی و شناختی برآمد. ازاینرو، رژیم صهیونیستی با توجه به خوی تجاوزگرانه و قدرتطلبانهی خود جنگ شناختی را در بالاترین سطح هدایت میکند. برای پاسخ به این سؤال که اسرائیل چگونه کمپین شناختی خود را راهبری میکند باید گفت: جنگ شناختی در اسرائیل دو بازوی قدرتمند و همراستا دارد؛ یکی شاخهی نظامی که مربوط به یگان شناختی ارتش است که عمدتاً جنگهای شناختی و ادراکی را بنا بر تمایلات ارتش پیش میبرد و دیگری پروژهی هاسباراست که درحقیقت توجیهکنندهی ماهیت رژیم صهیونیستی و اقدامات ارتش این رژیم در میان افکار عمومی جهان است. این مطلب به نحوه عمل این نهادها و چگونگی اقدامات آنان پرداخته است.
آخرین مطلب ماهنامه آبان ماه نیز به موضوع «رهبری و مدیریت ذهن؛ نمونه شیوههای کشورداری در برابر جنگ روانی امریکا» پرداخته است. «دگردیسی در ساخت سیاسی» جمهوری اسلامی از آرمانهای همیشگی امریکا بوده است. این کشور از شیوههای گوناگونی برای رسیدن به این خواستهی خویش بهره جسته که یکی از پرکاربردترین و برجستهترین آنها کاربست «جنگ روانی» است. جنگ روانی را باید تلاشی در راستای دگردیسی در پندار و رفتار مردم در راستای وارونهسازی ساختار سیاسی دانست. در زمان جنگهای روانی، که بیگمان در آن سامانهی روانی و احساسی مردم نشانه میرود، جایگاه رهبران کشورها در راهبری مردم و مدیریت جامعه برجستهتر از همیشه میگردد. در این هنگام، رهبران میکوشند مانع اثرگذاری این جنگها بر مردم شوند و از نظام سیاسی در برابر هر گزندی پاسداری کنند. این کارکرد رهبری برای رهبری جمهوری اسلامی نیز صادق است؛ بهگونهای که حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی، همواره در برابر جنگ روانی امریکا به شیوههای گوناگون جامعه را گرداندهاند که یکی از آنها «مدیریت ذهن» است. این نوشتار به بررسی چندوچون این شیوه میپردازد.